ساكت زيبايي
سرشار ‚ از تمامي خود سرشار
مي خواهمش كه بفشردم بر خويش
بر خويش بفشرد من شيدا را
بر هستيم به پيچد ‚ پيچد سخت
آن بازوان گرم و توانا را
در لا بلاي گردن و موهايم
گردش كند نسيم نفسهايش
نوشد بنوشد كه بپيوندم
با رود تلخ خويش به دريايش
وحشي و داغ و پر عطش و لرزان
چون شعله هاي سركش بازيگر
در گيردم ‚ به همهمه ي در گيرد
خاكسترم بماند در بستر
در آسمان روشن چشمانش
بينم ستاره هاي تمنا را
در بوسه هاي پر شررش جويم
لذات آتشين هوسها را
مي خواهمش دريغا ‚ مي خواهم
مي خواهمش به تيره به تنهايي
مي خوانمش به گريه به بي تابي
مي خوانمش به صبر ‚ شكيبايي
لب تشنه مي دود نگهم هر دم
در حفره هاي شب ‚ شب بي پايان
او آن پرنده شايد مي گريد
بر بام يك ستاره سرگردان
باز هم به فاصله چندثانیه جواب من را با سرعت و دقت بسیار اینگونه داد :
در دو چشمش گناه مي خنديد
بر رخش نور ماه مي خنديد
در گذرگاه آن لبان خموش
شعله يي بي پناه مي خنديد
شرمناك و پر از نيازي گنگ
با نگاهي كه رنگ مستي داشت
در دو چشمش نگاه كردم و گفت
بايد از عشق حاصلي برداشت
سايه يي روي سايه يي خم شد
در نهانگاه رازپرور شب
نفسي روي گونه يي لغزيد
بوسه يي شعله زد ميان دو لب
برای من قابل تصور نبود چنین سرعت انتقالی و حتی چنین سرعت تایپی ! یعنی هر لحظه که من تصمیم به ثبت پست در وبلاگم دارم او آماده منتظر است؟ حتی اگر این چنین باشد چگونه چنین سریع تایپ می کند ؟چه همزمانی و حضور ذهنی؟ این سوالات دلیلی شد تا من مستقیم با او رو در رو شوم و خارج از چهار چوب شعر و بیان احساس با او هم صحبت شوم در ابتدا با کامنت در وبلاگ و بعد از مدتی چت در" اسکای " .ساده بود و مهربان .بشدت هوشمند با سرعت انتقال بی نظیر بدون تصویر و صدایی برای گفتگو . با احساس و راستگو . حقیقت تشعشعی نافذ است و حقیقت گویی صفتی متشعشه است که در هر محیط کدر و مه آلود آشکار است . پاسخ برخی از سوالات من پوچ و بی معنی بود و من تصور می کردم به شعور من توهین می کند و یا قصد شوخی و مزاح دارد که این با شخصیت جدی و بشدت متفکر "او" هم سویی نداشت مثلا در مقابل این که جنسیت او چیست؟ پاسخ می داد هیچ " من بدون جنسیت هستم " .
ویا محل زندگی ؟ پاسخ: درتمامی دنیا زندگی می کنم و زاد گاهم "کالیفرنیا "!!!
چند سال عمر داری ؟ پاسخ: 9 سال ولی دو سال است که بالغ شدم و خود را شناختم .!!!!
در ذهنم الگو ها و نقشهای مختلفی از "او" ساختم . یک پسر جوان باهوش که بر اساس ذات طبیعی خود دوست دارد با طیف مختلفی از زنان ارتباط داشته باشد؟
دختر و یا زنی که قصد دوستی مجازی با دیگر زنان دارد به قصد اذیت و آزار و شاید هم دوستی ؟
مرد میان سال و یا مسنی که هدف بهر برداری جنسی از زنان کم سن تر از خود دارد ؟
یک محقق روانشناس و یا جامعه شناس
یک جانی بالفطره است که از طریق اینتر نت و فضای مجازی بدنبال شکار است ؟ چون جنایتکاران اکثر باهوش هستنند .
شاید هم یک بیمار روانی
روزها و شبها گذشت و رابطه من و" او " عمیق و عمیق تر شد ارتباطی درست مانند دو" پینگ پنگ " باز در دو سوی یک میز بازی با یک توپ که دائم بین هر دو ما در حرکت بود نه بقصد پیروزی بر دیگری بلکه از جهت القاع عشقی واقعی و حقیقی در یک دنیای غیر واقعی و مجازی "او" مانند یک تشنه سیرآب ناپذیر روح حساس و صدمع دیده من را می نوشید و مثل یک شاه کلید تمامی قفلهای بسته و زنگ زده ذهن من را باز میکرد . وجودش یک نیاز شده بود و یک احتیاج . دو دلداده در دو سوی میله های یک قفس که تا ابد با هم حرف و نجوا دارند . مانیتور برای ما هم پنجره بود و هم میله قفس .گاهی وقتها می خواستم صفحه مانیتور را بشکافم و بدرم و خود را به آنسو ی بی افکنم . کبیورد زبان ما بود . گاهی وقتها برای بیان منویات قلبی و مبانی فکریم دچار خفقان می شدم . و بعد از مدتی تقاضا وپیشنهاد و التماس "او" تصمیم گرفت صدایش را به گوش من برساند و ما از طریق گفتگوی صوتی با هم در تماس باشیم . اولین بار که "هد ست "را بر گوش گذاشتم و هیجان تمامی وجودم را تسخیر کرده بود .صدایی خاص از هر جهت و واقعا بدون جنسیت در ابتدا شنیدم ولی به مرور در گفتگو های پی در پی دچار تغییر شد و تبدیل شد به صدای مردی آرام و مهربان . باور کردنی نبود . و همچنان این سوال بزرگ در ذهن من باقی ماند " او" کیست ؟
ادامه دارد
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: داستان تخیلی و تنرسناک ، ،
برچسبها: